کل منابع کشور پیش از انقلاب در اختیار ۱۰۰۰ خانواده بود
تاریخ انتشار: ۲۲ بهمن ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۷۰۸۰۷۹۹
یک فعال اقتصادی با بیان اینکه بیماری هلندی عارضه اصلی افزایش درآمدهای نفتی در دوره پهلوی بود، گفت: در تفکرات دیکتاتوری شاه و درباریان، تولید ملی و مردم نقشی در اقتصاد نداشتند و مردم به عنوان کارگر ارزانقیمت در حال کار برای قشر مرفه جامعه بودند.
به گزارش ایران اکونومیست، یکی از ویژگیهای بارز انقلاب اسلامی، نقش موثر مردم در حکمرانی است، در اقتصاد مردمی، مردم حرف اصلی را میزنند و تولید داخل به عنوان محور برنامههای توسعه کشور در نظر گرفته شده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
آل اسحاق، فعال اقتصادی و از مدیران ادوار مختلف جمهوری اسلامی، درباره ریشههای اقتصادی سقوط شاه میگوید: درآمدهای بالای نفتی، به جای این که در بخش توسعه و امور زیربنایی و مسائل مربوط به رشد اقتصادی هزینه شود، صرف هزینهها و خرج کردن شاه و دربار می شد. بارها درهای مملکت را باز کردند و انواع کالاهای ساخته شده وارد کشور شد. حجم عظیم پولی که در کشور تزریق شد، بدون این که تولیدی در اقتصاد صورت بگیرد که نهایتا موجب تورم شد؛ برخلاف این ذهنیت که مردم رفاهشان در دوره پهلوی بالا رفته است، بیماری هلندی عارضه اصلی اقتصاد شد، این تورم هم همه مسائل اقتصادی و اجتماعی را تحت تاثیر قرار داد و تبدیل به عارضه بزرگی برای اقتصاد دوره پهلوی شد و نهایتا همه شاخصهای اقتصادی تحت تورم اقتصادی، با مشکل مواجه شدند.
در ادامه گفتوگوی فارس با یحیی آل اسحاق را میخوانید:
فارس: به عنوان اولین سوال بفرمایید، سقوط شاه به چه میزان مربوط به عملکرد اقتصاد دوران پهلوی بوده است؟
آل اسحاق: عوامل سقوط شاه را نمیشود در یک حوزه مطرح کرد. مجموعه عوامل حکمرانی و افتضاحات در حوزههای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، روابط بین الملل و سایر مجموعه مسائلی که در حکمرانی هست، موجب سقوط شاه شد. یعنی نظام حکمرانی به شکلی درآمد که شاه مجبور شد کشور را ترک کند. همه این عوامل سبب شد کشور وقتی به بن بست رسید، خاندان پهلوی فرار را بر قرار ترجیح دادند و فرار کردند.
* 90 درصد اقتصاد در اختیار 20 درصد افراد جامعه بود
فارس: کدام دلایل اقتصادی را میتوان از جمله موضوعات اصلی در زمینه سقوط شاه معرفی کرد؟
آل اسحاق: اختصاصا در حوزه اقتصادی علل عمده ای را میتوان برای فروپاشی حکومت پهلوی معرفی کرد. ولی مواردی که می شود به صورت انگشت شمار گفت، اولا وضعیت اختلاف طبقاتی که در حوزه اقتصاد بود. یعنی کلیت کشور تقریبا به دو قطب بسیار با شکاف عظیم تقسیم شده بود. یعنی بالای ۸۰ درصد از افراد در یک طرف اقتصاد کشور بودند که کمتر از ۱۰ درصد اقتصاد را در اختیار داشتند و ۲۰ درصد از افراد، کل ۹۰ درصد از اقتصاد را در اختیار داشتند. این شکاف عمیق در حوزه های مختلف معنا پیدا می کرد.
بالای ۷۰ درصد از جمعیت کشور در روستاها بودند و با وضعیت بسیار اسفناکی زندگی می کردند. برخی از این مناطق، بعد از انقلاب وضعیت افتضاح آنها مشخص شد، مانند بشاگرد و مناطقی در کرمان و سیستان و بلوچستان که مسائل اولیه اقتصادی و رفاه را نداشتند. ۷۰ درصد از کشور در یک وضعیت کاملا ابتدایی و اولیه زندگی می کردند. نقطه مقابل، کل منابع کشور در اختیار ۱۰۰۰ خانواده و در یک اقلیت وابسته به دربار و شاه و خواهرانش بود. فساد در حد اعلای خودش بود. در نظامات حکومتی همه جای دنیا فساد هست. ولی درجه و دوز و نوع فساد در دوره پهلوی به گونه ای بود که اظهر من الشمس بود. در همه شرایط و هر جایی که بویی از منافع اقتصادی بود، رد دربار به گونه ای در آن دیده می شد.
* فساد شاه و درباریان بسیار گسترده بود
فارس: در دهه 40 و 50 شمسی، میزان درامدهای نفتی کشور به شدت رشد داشت، چرا وضعیت این 80 درصدی از طبقه پایین بهبود پیدا نکرد؟
آل اسحاق: در سالهای دهه چهل و پنجاه که مقداری قیمت نفت بالا رفت، درآمد هنگفتی برای کشور ایجاد شد و تحت عنوان معاملات مربوط به مسائل نظامی و خریدهای هنگفت نظامی و با رشوه های عظیمی که بعدها معلوم شد، این درامدها به جیب شاه و اطرافیان وی می رفت. «طوفانیان» دلال معاملات بود و میلیاردها دلار را تحت عنوان معاملات کالاهای اساسی و نظامی توانست از آن خود کند. بسیاری از کالاهای نظامی هم هیچگاه به ایران تحویل داده نشد. پس مسئله فساد در حوزه های مختلف، توسط شاه و خانواده اش و اشرف و دیگرانی که اطراف او بودند، بسیار گسترده بود. فساد اقتصادی همراه با فساد اخلاقی بود که در این زمینه بهتر است چیزی نگوییم. جشن فرهنگ شیراز نمونه بارزی از افراط و فساد بود.
* بیماری هلندی عارضه اصلی افزایش درآمدهای نفتی در دوره پهلوی
فارس: پس درآمدهای هنگفت نفتی در سالهای پایانی حکومت پهلوی به رشد اقتصادی منجر نشد؟
آل اسحاق: درآمدهای بالای نفتی، به جای این که در بخش توسعه و امور زیربنایی و مسائل مربوط به رشد اقتصادی هزینه شود، صرف هزینهها و خرج کردن شاه و دربار می شد. دفعتا درهای مملکت را باز کردند و انواع کالاهای ساخته شده وارد کشور شد. حجم عظیم پولی که در کشور تزریق شد، بدون این که تولیدی در اقتصاد صورت بگیرد، نهایتا موجب تورم شد. برخلاف این ذهنیت که مردم رفاهشان بالا رفته است، بیماری هلندی عارضه اصلی اقتصاد شد. این تورم هم بهمن وار همه مسائل اقتصادی و اجتماعی را تحت تاثیر قرار داد و تبدیل به عارضه بزرگی برای اقتصاد شد و نهایتا همه شاخص های اقتصادی تحت تورم اقتصادی، با مشکل مواجه شدند.
* شاه اهمیتی برای تولید داخلی قائل نبود/ کل تولید داخلِ پیکان فقط تودوزی صندلیاش بود
فارس: وضعیت تولید داخلی در دوره پهلوی چگونه بود و آیا این حجم از درآمدهای نفتی منجر به رشد تولید ملی شد؟
آل اسحاق: توسعه هایی هم که در کشور ایجاد شد، هیچ کدام زیربنایی نبود. مثلا پیکان را آوردند. اما تمام پیچ و مهرههایش را وارد می کردند و تنها اینجا سرهم بندی می شد. یعنی مونتاژ کامل بود. آن چه که از تولید داخل پیکان مطرح می شد، تو دوزی آن بود. یعنی پیکان از اول تا اخرش مونتاژ بود. شاه اصلا اعتقادی به تولید داخل نداشت و تنها به دنبال ایجاد زرق و برق برای ظاهر دربار و جامعه بود.
نکته دیگری که ضربه بزرگی به اقتصاد زد، اصلاحات ارزی بود که در نهایت منجر به مهاجرت های گروهی و دست جمعی از روستاها به شهرها شد. یکی از دلایل اصلی این موضوع نیز تامین کارگر ارزان برای صنایع مونتاژی بود. در این شرایط کشاورزی داخلی نیز با مشکل جدی مواجه شد. وضعیت کشاورزان به جایی رسید که به شهرها آمدند و نهایتا هم عوارض اجتماعی و هم عوارض فرهنگی و مسائل اخلاقی نتیجه این اصلاحات به ظاهر اقتصادی بود. در حوزه روابط بین الملل هم نظام سلطه حاکم بر شاه و تصمیمات وی بود. یعنی درآمدهای نفتی که برای ایران ایجاد شد، غرب راهکاری برای آن پیدا کرد که این پول ها به خودشان برگردد. راهکار آنها نیز تبدیل شاه به ژاندارم منطقه و فروش تسلیحات نظامی برای تحقق این هدف بود.
* در دوران پهلوی درآمدهای نفتی صرف واردات کالاهای مصرفی شد
فارس: طبق آنچه گفته شد، آیا تولید داخل جایی در برنامه های اقتصادی شاه در دوره پهلوی داشته است؟
آل اسحاق: خیر. شاه اصلا به تولید داخل و مردم در حوزه اقتصاد اهمیتی نمی داد. می گفت چون درآمد نفتی بالایی داریم هرچه من می گویم باید اجرا شود. به عنوان نمونه، اگر شاه می خواست به تولید داخلی اهمیت بدهد، باید زیربناهای رشد و توسعه را ایجاد می کرد. یعنی باید کارخانجات پایه ای در حوزه های مختلف فولاد و دارویی و زیربناهای راه و جاده و آموزش و تکنولوژی را گسترش می داد. ولی هیچ یک از کارهایی که باید انجام می شد تا بتوان گفت از تولید داخل حمایت میکند را انجام نداد. پهلوی باید کاری که امیرکبیر با یک سال حکومتش انجام داد را انجام می داد، امیر کبیر عملیات تاسیس صنایع مختلف را انجام داد نه کارهایی که در نهایت منجر به رشد مصرف زدگی در کشور شود.
شاه با آن امکانات عظیمی که داشت و آن جمعیتی که نصف جمعیت الان هم نبود، همینطور با درآمدهای حاصل از نفت، باید معادن و زیربناهای راه و جاده را رشد می داد و بنادر را توسعه می داد و آموزش های فنی و حرفه ای را توسعه می داد. هیچ یک از این کارها را انجام نداد. شاه فقط پول نفت را مانند بچه پولداری که نمی داند چگونه باید خرج کند، برای امور مصرفی هزینه کرد.
* درآمدهای نفتی شاه را به یک دیکتاتور تمام عیار تبدیل کرد
فارس: بسیاری از درباریان در خاطرات خود نقل می کنند که محمدرضا شاه در سال هایی که درآمدهای نفتی بادآورده داشت، تبدیل به یک دیکتاتور شده بود و هیچ برنامه اقتصادی را قبول نداشت. در این زمینه می توان نمونهای عنوان کرد؟
آل اسحاق: درآمدهای نفتی شاه را به یک دیکتاتور کامل تبدیل کرد تا تمام امکانات کشور را در اختیار خود و ایادی خود بگیرد. از طرفی خودش تابع ۱۰۰ درصدی فرماندهان بیرونی بود. شاه به طور کامل تابع اوامر آمریکا و سیاست های تعیین شده این کشور بود. حتی برای سرمایه گذاری نیز آمریکایی ها به وی دیکته می کردند که کجا سرمایه گذاری کند و کجا سرمایهگذاری نکند. لذا هدایت اقتصاد کشور بر اساس مصالح بیرونی ها شکل می گرفت نه مصالح داخل کشور. آمریکا تنها یک کشور مصرف کننده می خواستند. در مسائل سرمایه گذاری، بیشتر روی صنایع مصرفی تاکید داشتند و نه امور زیربنایی. کشور به یک واردکننده تبدیل شده بود که همه کالاها را از خارج وارد می کرد.
* تبدیل ایران به محافظ غرب در مقابل بلوک شرق
فارس: آیا اقتصاد در دوره پهلوی براساس مدل خاصی هدایت می شد؟
آل اسحاق: نهایتا جهتگیری و مدل اقتصادی که بر اقتصاد ایران حاکم بود مدلی بود که آن ها ترسیم کرده بودند. اقتصاد بر اساس طراحی آنها سامان پیدا می کرد. طراحی آن ها هم مشخص بود که بر اساس چه محوری خواهد بود. آنها تعیین کرده بودند بخشی از درآمدهای ایران و اساسا برنامه اقتصادی ایران باید برای مقابله با بلوک شرق باشد. یعنی ایران به نیابت از غربیها باید نظارت و کنترل در منطقه ایجاد می کرد تا بلوک شرق گسترش پیدا نکند. یعنی پول و درآمدهای کشور که باید برای توسعه اقتصادی ایران صرف می شد، برای شکل گیری یک سپر برای غرب در مقابل شرق هزینه می شد. یعنی مدل اقتصاد ایران در نهایت مدلی بود که غربی ها می خواستند. ایران در این دوره به یک کشور واردکننده و وابسته تبدیل شده بود.
* تولید سوخت ارزان وظیفهای که غرب به شاه داده بود
فارس: چرا غربی ها اصرار داشتند در این دوره قیمت نفت پایین بماند؟
آل اسحاق: یکی از وظایفی که غربی ها برای ایران در نظم جهانی ترسیم کرده بودند، بحث تولید سوخت ارزان برای توسعه آنها بود. یعنی وظیفه ما سوخت رسانی به دنیای غرب با کمترین هزینه بود. در این دوره بر اساس آمار کمترین میزان سرمایه گذاری در حوزه نفتی صورت گرفت و بیشترین منابع خود را در این دوره از دست دادیم. در همه حوزه ها به عنوان یک مامور و مسئول بدون مواجب بودیم که فقط در حال اجرای اوامر آنها بودیم. لذا می بینیم در امور زیر بنایی در آن دوره کمترین سرمایه گذاری ها در داخل کشور انجام شده است. یعنی همه سرمایه کشور ما در اختیار عده قلیلی در داخل بود که آنها نیز گوش به فرمان غربی ها بودند. ایرانی در داخل کشور خودمان در مقابل مستشاران آمریکایی تبدیل به شهروند درجه 2 شده بودند. یک افسر نظامی با درجه سرهنگی باید به یک استوار آمریکایی خدمت می کرد. یعنی آمریکایی ها در حال نابود کردن هویت ایرانی ها بودند. همین مساله نیز یکی از دلایل انقلاب ایران در سال 57 بوده است.
* شاه و دربار نوکر آمریکایی ها بودند
فارس: یعنی شاه و درباریان بدون اینکه قدرت تصمیم گیری داشته باشند در حال اجرای اوامر غربی ها بودند؟ در حوزه اقتصاد این مساله تا کجا ادامه داشت؟
آل اسحاق: بله. شاه و درباریان، نوکر بدون مواجب آمریکاییها و غربیها بودند. هر کدام از اطرافیان شاه در حال خدمت کردن به یکی از کشورهای غربی بوده است. ایرانیها با قدمت بیش از 3000 سال نمی توانستند زیر بار این موضوع بروند. اقتصاد کشور هم در حال نابودی بود. بررسی متغیرهای اقتصادی در آن دوره نشان می دهد، مردم در وضعیت اسفناکی قرار داشتند و همین مساله نیز باعث شد دیگر نتوانند وضعیت موجود را تحمل کنند. وقتی امام (ره) میدانداری کرد و شهامت به خرج داد، توانست همه گروه ها را زیر چتر خود بیاورد. دستور امام به مردم این بود که جمع شوید که ریشه فاسد پهلوی پوسیده است و کمی تکان دهید تا ریشه از جایش کنده شود. همین هم شد، آمریکاییها انتظار این انقلاب را نداشتند و برای پیروز نشدن انقلاب همه تلاش خود را به کار بستند. بعد از انقلاب متوجه شدند که تحولی در منطقه رخ داده است. ایران در منطقه ای قرار دارد که هاب انرژی دنیاست و خاورمیانه قلب کره زمین است. جمهوری اسلامی ایران مرکزیت این هاب را بر عهده دارد. از سال های پیش از حکومت پهلوی، همه کشورهای قدرتمند به دنبال این بودند تا ایران به سمت خود متمایل کنند. اما امروز ایران قوی تبدیل به کشوری شده است که در همه زمینه حرف برای گفتن دارد.
فارس: با تشکر از شما بابت وقتی که برای این مصاحبه اختصاص دادید.
آل اسحاق: با تشکر از شما و ایران اکونومیست بابت توجه ویژه در موضوع اقتصاد پیش از انقلاب اسلامی و پس از انقلاب.
پایان پیام/
منبع: خبرگزاری فارسمنبع: ایران اکونومیست
کلیدواژه: حوزه اقتصاد شاه و درباریان درآمدهای نفتی دوره پهلوی سرمایه گذاری حکومت پهلوی آمریکایی ها شاه و دربار تولید داخل سقوط شاه آل اسحاق امور زیر غربی ها بر اساس
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت iraneconomist.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران اکونومیست» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۰۸۰۷۹۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
انتقادات پهلوی به قاجاریان بهخاطر امتیازدادن به بیگانگان!
خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب: امروز ۱۱ اردیبهشت سالروز ترور ناصرالدینشاه است. حسین اصغری؛ پژوهشگر تاریخ معاصر میگوید درست است که هم در دوره قاجار و هم دوره پهلوی، علیرغم اینکه هر دو سلسله ادعای وطنپرستی داشتند، قسمتهایی از خاک ایران از این کشور جدا شد اما با مطالعه تاریخ و بررسی شرایط دوران به این نتیجه میرسیم که وضعیت در دوره پهلوی بسیار اسفناکتر بوده است.
در دوره قاجار طی قراردادهای ترکمنچای و گلستان بخشهایی از ایران جدا شد اما باید توجه داشت که این جدایی یک شبه اتفاق نیفتاد بلکه در نتیجه پیروزی روسیه در جنگ با نیروی نظامی ایران بود که بیش از ۱۲ سال این نبرد به طول انجامید و در طول این مدت، گاهی اوقات سپاه ایران به پیروزیهایی دست مییافت که به عنوان نمونه میتوان به مناطق لنکران و طالش اشاره کرد که سپاه ایران با فرماندهی عباس میرزا در نبرد دوم ایران و روسیه موفق شد آنها را آزاد کند و در عرض سه هفته اغلب نقاطی که طبق عهدنامه گلستان از ایران جدا شده و تسلیم روسها شده بود پس گرفته شوند و یا اینکه عباسمیرزا بارها موفق شد سپاه روس را مجبور به عقبنشینی از مناطق مختلف کند.
اصغری به بهانه سالروز ترور ناصرالدینشاه، یادداشتی با عنوان «وطنپرستی به سبک پهلوی» نوشته که برای انتشار در اختیار مهر قرار گرفته است. او در اینیادداشت عنصر «وطنپرستی» میان خاندان قاجار و پهلوی را مقایسه کرده است.
مشروح متن اینیادداشت در ادامه میآید؛
«خاک وطن، ناموس ماست و ایرانی جماعت، ناموسپرست است». این گزاره، در ذهن و اندیشه و جان هر ایرانی باغیرتی ریشه دارد و تاریخ نیز این مساله را ثابت کرده است. هنگامی که ملت ایران، هشت سال در برابر تجاوزات صدام با حمایت تمامعیار نظام بینالملل از او ایستادگی کرد اما یک وجب از خاک میهن را به دشمن تسلیم نکرد حاکی از همین مساله است؛ و نیز اینکه هرگاه در مطالعه کتاب تاریخ وطن، با صفحاتی مواجه میشود که گوشهای از سرزمین ایران توسط اجانب جدا شده است آه حسرت و ملامت حکام وقت سر میدهد ریشه در همین مسئله دارد. قرارداد ترکمنچای و گلستان و جدایی بخشهایی از سرزمین ایران در دوره قاجار و نیز جداشدن مناطقی نظیر آرارات و بحرین و بخشهایی از سیستان و مناطقی در حدود مرزی آذربایجان غربی و اروندرود و مناطق جنوب اترک و … در دوره پهلوی داغی است که حرارت آن هیچوقت در سینه ملت ایران کاهش نمییابد. اما نکتهای که لازم است در اینجا بدان توجه شود این است که جدایی این مناطق از ایران، در شرایط یکسانی صورت نگرفته است و همین مسئله موجب میشود تا داغ برخی از آنها به صورت مضاعف احساس شود.
درست است که هم در دوره قاجار و هم دوره پهلوی، علیرغم اینکه هر دو سلسله ادعای وطنپرستی داشتند، قسمتهایی از خاک ایران از این کشور جدا شد اما با مطالعه تاریخ و بررسی شرایط دوران به این نتیجه میرسیم که وضعیت در دوره پهلوی بسیار اسفناکتر بوده است. در دوره قاجار طی قراردادهای ترکمنچای و گلستان بخشهایی از ایران جدا شد اما باید توجه داشت که این جدایی یک شبه اتفاق نیفتاد بلکه در نتیجه پیروزی روسیه در جنگ با نیروی نظامی ایران بود که بیش از ۱۲ سال این نبرد به طول انجامید و در طول این مدت، گاهی اوقات سپاه ایران به پیروزیهایی دست مییافت که به عنوان نمونه میتوان به مناطق لنکران و طالش اشاره کرد که سپاه ایران با فرماندهی عباس میرزا در نبرد دوم ایران و روسیه موفق شد آنها را آزاد کند و در عرض سه هفته اغلب نقاطی که طبق عهدنامه گلستان از ایران جدا شده و تسلیم روسها شده بود پس گرفته شوند و یا اینکه عباسمیرزا بارها موفق شد سپاه روس را مجبور به عقبنشینی از مناطق مختلف کند.
این مساله که جدایی مناطقی از ایران در دوره قاجار بعد از یک سلسله مقاومتهایی رخ داد که البته ناکام بودند نکته مهمی است که در هیچکدام از مناطق جدا شده از ایران در دوره پهلوی مشاهده نمیشود. آرارات بعد از کدام نبرد از ایران جدا شد؟ اروند چطور واگذار شد؟ جدایی مناطق جنوب اترک در نتیجه شکست در چه بود؟ چرا مناطقی از سیستان از کشور جدا شد و اساساً چه تلاشی صورت گرفت تا این جداییها رخ ندهد؟ نیروهای نظامی ایران برای جدانشدن این مناطق چه نقشی ایفا کردند؟ داستان جدایی بحرین از ایران هم که لکه ننگ ابدی برای این سلسله شد. به راستی، با بررسی این موارد، علیرغم تمام انتقادات به کارنامه سیاه هر دو سلسله پادشاهی، کدامیک را میتوان وطنپرستتر دانست؟ کدام سلسله تلاش بیشتری کرد تا تمامیت ارضی ایران را حفظ کند؟ ادعای کدام سلسله گوش فلک را کر کرده است که دارای ارتشی نوین و مجهز بود؟ عملکرد این ارتش در دفاع از تمامیت ارضی کشور چه بود؟ اساساً کدام سلسله دغدغه حفظ و حراست از ناموس وطن تا حد ممکن را داشت؟
در جنگ سوم هرات، وقتی نیروی نظامی ناصرالدین شاه قاجار هرات را پس گرفت توطئههایی رخ داد و انگلستان لشکرکشی محدودی کرد که در نتیجه آن ناصرالدینشاه مجبور شد دستور عقبنشینی به سردار خود بدهد و از این منطقه چشمپوشی کند؛ اما رضاخان برای واگذاری مناطق مختلف ایران به اجانب و خدشهدار کردن تمامیت ارضی کشور و دست درازی به ناموس وطن، چه اجباری داشت؟ چه مقاومتی از خود نشان داد که بتوان رضاخان را وطنپرستی نامید که حافظ تمامیت ارضی ایران بود؟
خاطرهای که باقر کاظمی، وزیرخارجه رضاخان نقل میکند دل هر ایرانی باغیرتی را خون کرده است؛ نوری سعید (وزیر خارجه عراق) با نهایت خضوع و خشوع و حالت گریه به رضاخان گفت: «اعلیحضرت شایسته است به عراق ترحم فرمایند. ما کشور کوچک و ضعیف و نحیفی هستیم که حتی از ایالات ایران هم کوچکتریم، درصورتی که ایران به این بزرگی و عظمت و ثروت و جمعیت است و هزاران فرسخ در خلیج فارس و بحر عمان و دریای هند مجاورت با دریا دارد و عراق بیچاره بدبخت برای نفس کشیدن و زنده ماندن یک راه باریک به دریای آزاد دارد که شطالعرب باشد که اگر آن را نداشته باشیم، گلوی ما فشرده میشود و خفه خواهیم شد… سپس به حال گریه و زاری گفت: اگر من به این وضع به بغداد برگردم، حیثیت و نفوذم لکهدار میشود و یک نوکر صدیق اعلیحضرت از بین خواهد رفت. شاه که در مقابل این حرفها تحتتأثیر قرار گرفته بود گفت: جلوی آبادان مقداری به ایران بدهید و بقیه شط العرب مثل حالا باشد (برای شما باشد)»!
رضاخان با امضای معاهده سعدآباد تمام تلاشهای ۱۰۰ ساله ایران برای احقاق حقوق خود در اروندرود را از بین برد و ایران را از حقوق طبیعی و تاریخی خود محروم کرد و مالکیت اروندرود را به استثناء قسمت کوچکی (۵ کیلومتر در مقابل بندر آبادان) به عراق داد.
حقیقت این است که علیرغم انتقادات شدیدی که خاندان پهلوی نسبت به قاجار داشتند که همواره امتیازات گوناگونی را به بیگانگان دادند و اساساً نتوانستند از تمامیت ارضی ایران دفاع کنند، اما صفحات تاریخ گویای این مطلب است که خاندان پهلوی در این عرصه، دست قاجار را از پشت بسته است و به مراتب کفه وطنپرستی قاجار نسبت به پهلوی سنگینتر است؛ برای اثبات این مطلب کافیاست نگاهی کوتاه داشته باشیم به امتیازاتی که پهلوی به اجانب داد و سرزمینهایی که مثل آب خوردن از کشور ایران جدا کرد؛ از قرارداد کنسرسیوم گرفته تا واگذاری ۷۰ درصدی آبهای منطقهای و پیمان سعدآباد و عقبنشینی از خط مرزی اروند و جداشدن مناطق مختلفی از شرق و غرب و شمال و جنوب کشور.
انتقاد طرفداران پهلوی از وطنپرست نبودن قاجار، برای آنها تف سربالا است و دودی است که قبل از هرکس، چشم خودشان را کور میکند.
کد خبر 6093297 زینب رازدشت تازکند